چگونه ذهن زیرک را بشناسیم؟

 در داستان پندآموز, داستان فلسفی

اکهارتوله می‌گوید:

ذهن بسیار زیرک است، حتی از شاهد هم تصویر می‌سازد و از شاهد هم به عنوانِ خود، مرکزی تشکیل میدهد، ظرافت های مشاهده اینجا بکار می آیند.

شاهد قرار نیست چیزی باشد، شاهد یک مشاهده است نه یک شخص یا یک تصویر، سکوتیست بی شکل، که افکار و تصاویر و احساسات و هرچه که میدانی و میفهمی را در بر گرفته. برای همین میگوییم که پیشاپیش وجود دارد، و نباید ساخته شود.
پشتِ هر تصویر و تفسیری، در هر فکر و حسی که دانسته میشود، و خودِ دانستن، که ادراک نامیده میشود، حضوری وجود دارد که یگانگیِ زیرینِ همه ی شکلها و دانسته هاست، اما خود بیشکل است.

مشاهده یک عمل نیست، اگر عمل کردن باشد خستگی تولید میکند، و هر عملی منتظرِ پاداش است، و در آرزوی استراحت دچارِ بی صبری و تلاطم می‌شود.

مشاهده‌گری، برای شدن نیست، برای پایان دادن به چیزی نیست، برای رها شدن از دستِ چیزی نیست، آرزو و خواسته ای در خود ندارد.

آزادی محصولِ جانبیِ توقفی است که با مشاهده رخ میدهد، نه خواسته ای در وجودِ شاهد. شاهد ذاتش مشاهده و نظاره است، نه عملی که درخواستی داشته باشد.

اگر شاهد در هنگامِ مشاهده درخواست و آرزویی داشته باشد، مطمئن باش که ذهن به صورتِ ظریفی گفتگویی را آغاز کرده که تو از آن غافلی. و هرگاه مشاهده خاموش و آرام است،

و تو زمان را حس نمی‌کنی، و احساسِ التهاب نداری گویی که در رضایت نشسته ای و بودنت به یک شکر تبدیل شده، پس همه چیز درست است.

تمامِ تنبلی ها، بی طاقتی ها، بی صبری، آرزوی لذت، ترس از رنج، اشتیاقِ اتفاقی عجیب، افسردگی، امید، ناامیدی ، و هر احساسی که در هنگامِ مشاهده گری انسان را متزلزل و پریشان میکند، بازیِ ذهن است ، که به صورتِ گفتگو و فکر، به فضای مشاهده حمله میکند.

هرچه به سکون وفادارتر باشی، و هرچه در مشاهده گری کارکشته تر شوی، کمتر به این سو و آن سو کشیده می‌شوی. 

ذهن بارها و بارها با تولیدِ این افکار و احساسات میخواهد قدرت را از دستِ سکوت در آورد، و دوباره سرگردانِ امید و ناامیدی شود. چون بقایَش به تاب خوردن بینِ تضادها بسته است و استراتژی های ظریف و بینظیری را پیاده می‌کند.

پس یک چیز را به خاطر داشته باش، تا به یک قلق در وجودت تبدیل شود.

در ابتدای مشاهده گری بارها و بارها توجهت دزدیده خواهد شد و خود را در پریشانی و بلاتکلیفی گم خواهی کرد. و ذهن در این حالت های گمگشتگی شروع به خون به خون شستن میکند. قلق این است که آنچه اکنون نمایش داده میشود، خواه سردرگمی باشد، خواه ناامیدی، خواه یک ادراکِ نو، یا هر چیزِ دیگری، بپذیرش

و بدونِ تلاش برای فرار از این حالت، به آن اجازه ی بیان بده، اینگونه دوباره با آنچه هست تنظیم میشوی.

چون سکوت یا شاهد هیچ جایی برای رفتن ندارد، چون همه جا هست، هیچگاه گم نمیشود، تو خویش هستی، و کجا میخواهی به دنبالِ خود بگردی که آنجا نباشی!

فقط در ذهنی که گل آلود شده اینگونه به نظر می‌رسد که شاهد را گم کرده ای و به نظر میرسد ذهن خیلی قدرتمند است، این فقط اینگونه به نظر میرسد ، چون تقلا و تلاشی که صورت میگیرد به نظر ناامیدکننده است، اما همه اش در آغوشِ شاهد در حالِ رخ دادن است، فقط باید لحظه ای با آن نابسامانی متوقف شوی و بی تلاش با آنچه هست بمانی ، تا گل و لای ته نشین شود و همه چیز دیده شود .

اینگونه در آرام جایِ همیشگی مستقر میمانی.

 

کریشنامورتی درباره ذهن چنین می گوید:

فکر آنچنان زرنگ و حیله گر است که همه چیز را برای متقاعد ساختن خویش تحریف می‌کند.

فِکر در طلب خویش برای کسب لذت، اسارت و بندگی خود را دستی دستی به جان می خرد.

فکر مولد دوبینی، دوگانگی و تضادهاست. فکر خاطرات زیادی را از رنج ها و لذت ها جمع آوری می کند و خود دوباره از میان آنها زاده می شود.

فِکر واکنشی است مطابق با آن خاطراتی که در گذشته اتفاق افتاده است و نه آنچه که الان در جریان است و از این رو ما دچار سوءتفاهم، تناقض، احساس بدبختی و درماندگی می شویم.

فکر هر اندازه هم که پیشرفته و زرنگ باشد، باز هم کهنه است و قادر به پاسخگویی به سوالات معنوی و مسائل و مشکلات بی شمار زندگی نخواهد بود.

فِکر کلاهبرداری بیش نیست، زیرا قادر است چیزی از خود اختراع کرده و آنچه را که وجود خارجی ندارد، توهم کند و ببیند. او قادر است که عجیب ترین حقه‌ها را سر هم کند.

کلام آخر 

پس تو شاهد و ناظر باش 

در مقامِ ناظر، شاهدِ عبورِ جریاناتِ درونی باش، فکرها و خواسته ها به هر حالتی که برخاست،

به صورتِ گفتگویی خودش را تجربه و تفسیر می‌کند،

تو شاهدِ این گفتگو باش و در سکوت نگاه کن.

بدونِ در گیر شدن با فکرهایت.

البته این تصویر، نمادی از شاهد است،

و شاهد در واقع شخص نیست بلکه فضاییست بینا که بر اتفاقات اشراف دارد. شاهد، آغوشی پذیرنده و بی‌قضاوت است.

خودِ حقیقیِ تو که شاهد است خودِ توهمی را در لایه لایه های گفتگو شکار و رصد می‌کند، و با تشخیصِ درست از نادرست خویشِ همیشه حاضر به عنوانِ حقیقت می‌درخشد.

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt