چراغ قوه در حیاط پشتی خودتان!

 در داستان پندآموز, داستانک

چه در درون و چه در بیرون وجودتان،

هرگز نیازی نیست آنچه را می‌بینید تغییر دهید.

کافی است طرز نگاه کردن تان را تغییر دهید.

«تَدئوس گولاس»

یک هفته پیش از مرگ پدرم برای دیدنش به بیمارستان رفتم او سال‌ها مبتلا به آمفیزم بود. متصل به یک کپسول اکسیژن، حتی نمی توانست بدون کمک غلت بزند و به سرعت تحلیل می رفت. او بستری و دائماً تحت درمان با اکسیژن و دارو بود. با قد ۱۸۵ سانتیمتر فقط ۵۹ کیلوگرم وزن داشت، چون خوردن هر چیزی بـه غیر از بستنی برایش بسیار دشوار بود. هر نفسی که می‌کشید برایش تقلایی دردناک بود. از او پرسیدم کیفیت زندگی‌اش ارزش تلاشی را که می‌کرد داشت؟ او جواب داد: «من هنوز خوشحالم از این که زنده ام.

گاهی نفس کشیدن آسان‌تر می‌شود. آن وقت است که از تنفس آرام و بی صدا واقعا لذت می‌برم. من هنوز از خواندن کمیک های روزنامه و تماشای مسابقات در تلویزیون لذت می‌برم. زندگی من خوب است». او حتی یک کلمه هم از آن چیزهایی که از دست داده بود و کارهایی که دیگر نمی‌توانست بکند، حرف نزد.

وقتی می‌خواستم برای کتاب «قلب شاكر» تبلیغ کنم، با دوستم داونا مارکوا دربارهٔ قدرت قدرشناسی حرف زدم.

او در کار تمثیل استاد است و تمثیل یعنی راه زیبایی برای نگاه کردن به موضوعات از دیدگاهی تازه. چیزی را که آن روز گفت، تاکنون همه جا با خود داشته‌ام: «قدرشناسی مثل چراغ قوه است.

اگر در شب به حیاط بروید و چراغ قوه تان را روشن کنید آناً می‌توانید چیزهایی را که آنجاست ببینید. آن چیزها همیشه آن جا بوده‌اند، اما در تاریکی شما نمی توانستید ببینیدشان».

دقیقاً! قدرشناسی چیزهایی را در نور قرار می‌دهد که همیشه آن جا بوده اند، اما دیده نمی شدند. الزاماً چیزی به داشته های تان اضافه نمی‌شود یا تغییر نمی‌کنند، ولی ناگهان عملاً می‌بینید که چه دارید. و حالا که آنها را می‌بینید، دیگر دست کم شان نمی گیرید. شما در حیاط خانه‌تان ایستاده بودید.

اما ناگهان می‌فهمید: آه، اولین گل بهار دارد تقلا می‌کند سر از برف بیرون بیاورد. آه، آن جا یک آهو دارد از پشت درخت‌ها و بوته‌ها بیرون می آید. آه، آن فنجان اندازه گیری که دخترتان برای درست کردن کیک گلی از آن استفاده می‌کرد، آن جاست. این همان حیاط پشتی همیشگی شماست، اما ناگهان پر از شادی و رضایت و خوشحالی می‌شوید.

این کاری است که پدر من کرد. با درخشش نور قدرشناسی در زندگی اش فهمید که چه چیزهای خوبی آن جاست.

حسن چراغ قوه قدرشناسی این است که شما می‌توانید از آن در شب و روز، هر جا و تحت هر شرایطی که باشید، استفاده کنید. چه پیر باشیم چه جوان، چاق یا لاغر، دارا یا ندار، مریض یا سالم، می توانیم از آن استفاده کنیم. فقط کافی است روشنش کنیم.

لازمهٔ روشن کردن آن فرد به فرد تفاوت می‌کند. وقتی از جراح سرشناسی که در یک کارگاه روانشناسی یک هفته ای شرکت کرده بود پرسیدند در طول آن هفته چه چیز او را شگفت زده کرده، یا به وی الهام بخشیده بود گفت: «هیچ چیز!» او را عیبجو و خرده گیر رده بندی کردند.

اما چیزی که خیالش را ناراحت کرده بود این بود که او در آزمونی که سرپرست کارگاه ارائه کرده بود، رد شد و او از آن آدم هایی بود که همیشه باید شاگرد اول کلاس شود. پس دور و برش به دنبال چیزی می‌گشت تا به سرپرست کارگاه گزارش کند. در پایان هفته، دنباله غرق در هیجان و شگفتی زندگی شده بود، جوری که دیگر شرکت کنندگان کارگاه متوجه تغییر در او شدند.

_______

کتاب: قدرشناسی
ترجمه: زهره زاهدی

__________

از خود ردپای شادی بجا بگذارید.

maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt