زن: معمای لاینحل

 در از هر دری سخنی, فرهنگ و هنر

 زن: معمای لاینحل

 

اگر راستش را بخواهید دوست دارم تمام وقتم را صرف نوشتن موضوعات ریز زنانه کنم.

گاهی وسوسه می شوم برخی مسائل را به شوخی بگیرم، همه چیز را به هم بریزم و شروع به خندیدن کنم.

برخی از هم جنسان من خصوصیات اخلاقی خیلی بدی دارند و خود من نیز مستثنا از آن ها نیستم.

حسادت های زنانه، غیبت کردن ها، حرف های دوپهلو، مقایسه کردن های بی وقفه، تصمیم های عجولانه به جای انتخاب های منطقی، احساساتی شدن ها، واکنش ها، کتمان کردن به جای صریح بودن از جمله این خصوصیات است.

سپس احساسات پیر و ترشیده ی درونمان را به بیرون پرت می کنیم و به این شکل باعث رنجش خود و دیگران می شویم؛ این یعنی بی رحمانه رفتار کردن.

ما حتی مسائل ریز را نیز بزرگ می کنیم و در واقع کک را به شتر تبدیل می کنیم و به خاطر کک کوچکی کل لحاف را به آتش می کشیم.

امان از فروختن همدیگر به قیمت های ناچیز!

 

اتهامات و القابی که به همدیگر نسبت می دهیم، حرف هایی که پشت سر همدیگر می زنیم و نهایتاً این که انگار در حرم سرایی نامرئی هستیم و قصد رقابت با یکدیگر داریم. واقعاً چرا؟!

در ذهنم تمامی این حالات و روحیات را آنالیز میکنم و زیر ذره بین نگاه می کنم. ولی درست زمانی که تصمیم می گیرم در مورد تمامی این ها بنویسم و بی محابا از زنان انتقاد کنم ناگهان با مقاله ای شوک آور مواجه می شوم.

مثلاً مقاله ای در مورد زنان نوشته شده که نویسنده با اسلوبی شدید آن را به رشته ی تحریر در آورده است. این اسلوب مردانه حتی به رسانه‌ها نیز سرایت کرده و آن ها نیز زنان را تحقیر می کنند.

مردان زیر سبیلشان تمسخرآمیز می خندند و این جاه طلبی مردانه به عرف جامعه شده است.

برای مثال پرفسوری را می شناسم که رفتار تحقیر آمیزی با زنان زندگی اش دارد و این نشانگر آن است که متأسفانه فردی بسیار روشن فکر هم می تواند رفتاری پدرسالارانه داشته باشد.

ما در سرزمینی زندگی می کنیم که زن ها آزار دیده، زخمی شده، مورد تبعیض واقع شده و مثل جنس بنجلی با آنان رفتار شده است. دوباره و دوباره همان چارچوب ها، همان قالب ها و همان حرف ها به کرات تکرار می شود.

باز هم جنایات عشیره ای، خشونت علیه زنان، ضرب و شتم همسران، خانه هایی که فقط پناهگاه هستند، سیاست مردسالارانه، ناعدالتی‌های آشکار، نابرابری و ناحقی ها به چشم می خورد.

 

به همین دلیل از انتقاد زنان منصرف، و مجبور می شوم در مورد ذهن های مردسالار بنویسم و این گونه است که قابلیت مزاح را از دست می دهیم.

زمانی که با جامعه ای پرتنش مواجه هستیم، طبیعی است که خندیدن فراموشمان شود و با وجود این مشکلات زمان به حدی سریع می گذرد که فرصت عقب گرد و نگاه به جزئیات را نداریم.

انگار روی ما بختکی نشسته است. جدیت و استبداد خاصی بر فضای جامعه حاکم است و هرگز نمی توانیم در مورد مسائل فانتزی و شاد چیزی بنویسیم.

مسائل روزمره آنقدر سنگین و جدی است که قادر به نفس کشیدن نیستیم، ولی حالا می خواهم به اسلوب نروژ و دانمارک بنويسم.

در آن کشورها برابری مطلقی حاکم است، فرصت های خوبی به زنان داده می شود و من به راحتی می توانم از بانوان انتقاد کنم و در مورد آن‌ها بنویسم… برای یک بار هم که شده نوشته ای تمام و کمال آرزوی من است.

 

 

با یک نویسنده‌ی زن امریکایی در مورد کودکان صحبت می کنیم.

او شروع به درددل می کند. دو فرزند دارد، یک دختر و یک پسر که هر دو در سن بلوغ هستند. در مورد پسرش صحبت می کند که خیلی احساساتی است و شخصیت راحتی دارد ولی برعکس دخترش شخصیتی پیچیده و نگرش دو پهلویی به مسائل دارد.

زن با لبخند به من می گوید: «مابین من و دخترم رابطه ی پرفرازونشیب عشق و نفرت وجود دارد. ما دائماً در حال مشاجره هستیم. او با روش ها و تکنیک های احساساتی برای قانع کردن من تلاش می کند.» سپس به آرامی اضافه می کند: «اعتراف می کنم اگر کسی این را به من بگوید ناراحت می شوم ولی بعضاً زن ها غیرقابل تحمل هستند.»

زن های متفکر و تحصیل کرده در حقیقت با این احساس آشنا هستند. گاهی اوقات زن ها همدیگر را نمی توانند تحمل کنند. شاهد مثال این که در جمع های مختلط دوست داریم کنار مردان قرار بگیریم.

ما زن ها ترجيح می دهیم که به جای صحبت کردن در مورد مسائل تربیت کودکان، خانه داری و… به گروه مردان ملحق شویم و در مورد چیزهای دیگری صحبت کنیم. این ملحق شدن صرفاً به خاطر صحبت کردن در مورد مسائل سیاسی، هنری، ادبی یا مسائل عمیق تر نیست بلکه تفاوت انرژی ها در قسمت مردان است.

زن ها عادت دارند همدیگر را زیر ذره بین قرار دهند، مردان نیز به همدیگر این شکلی نگاه می کنند ولی از نوعی دیگر.

مردان در مورد نخ کش شدن جوراب کسی صحبت نمی کنند یا در مورد چاق شدن، جوش های صورت یا کرم پودر زدن برای صاف شدن پوست.

این چیزها برایشان بی اهمیت است. دید مردانه به این جزئیات بی اعتناست، اما زنان همواره یکدیگر را ارزیابی می کنند.

ذهن زنانه کمبودها را به خاطر می سپارد و حفظ می کند. درواقه ویژگی های جسمی، فیزیکی و آراستگی برای زنان بسیار با اهمیت است و این چیزها در مجالس زنانه به شکلی اغراق آمیز حائز اهمیت است.

حال بیایید بعضی مواقع هم جوال دوز را به خود و سوزن را به دیگران بزنیم. ما می توانیم از همدیگر انتقاد کنیم، می توانیم نکات ضعف همدیگر را ارزیابی کنیم، اما نباید هرگز فراموش کنیم که اگر ما زن ها در این دنیا نباشیم این جهان مکانی غیرقابل تحمل است.

 

نویسنده: الیف شافاک

کتاب: شمس پاره

بیشتر بخوانید👇👇👇

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt