ماهیت واقعی اشتباهات ما در چیست؟

 در خودپروری, روانشناسی

ماهیت اشتباهاتمان را بشناسیم

موجودی را در نظر بگیرید که فرآیند رشدش را روی این کره‌ی خاکی سپری می‌کند.

تصور کنید چنین موجودی به‌اشتباه می‌آموزد و باور می‌کند ماهیتش غیر از آن است که برای آن منظور به این دنیا آمده است. برای نمونه؛ توله‌ی کفتاری را در نظر بگیرید که والدینش به اشتباه به او می‌گویند او به معنای واقعی کفتار نیست.

دنبال کردن گرایشات غریزی و طبیعی برای این توله کفتار ممنوع می‌شود. او نمی‌تواند دندان‌هایش را تیز کند؛ طعمه را دنبال کند؛ در کمین بنشیند؛ با گروه کفتارها بدود؛ شکار کند؛ سر و صدا تولید کند یا لاشه‌ی حیواناتی را بخورد که خودش آن‌ها را کشته است.

درعوض، والدین این کفتار جوان به او گفته‌اند که باید همه‌ی رفتارهای عجیب و غریبش را همچون زوزه کشیدن و شکار کردن کنار بگذارد؛ در حالی که کفتارهای دیگر به شکار کردن حیوانات می‌پردازند. به بیان دیگر، این کفتار جوان ماهیتی را باورمی‌کند که با آنچه برای آن منظور آفریده شده است به کلی تفاوت دارد.

نکته‌ی اصلی چنین است:

هر آنچه بخشی از آفرینش محسوب می‌شود در حقیقت دارما یا سرنوشتی ویژه دارد. هیچ حیوان، پرنده، حشره، ماهی یا گیاهی نمی‌تواند با ماهیتی اشتباه زندگی کند یا باور داشته باشد ماهیتی غیر از آن دارد که خالق جهان برایش در نظر گرفته است.

تردیدی در این باره وجود ندارد که امرسون یک روز در دفتر یادداشت روزانه‌اش چنین نوشت:“همه‌ی اندیشه‌های لاک‌پشت این است که لاک‌پشت باشد.

امرسون به همان نکته‌ای اشاره کرده است که من قصد دارم آن را در این بخش مطرح کنم.

آن نکته چنین است:

همه‌ی آفریده‌های خداوند معتبر و سودمند هستند و فقط می‌توانند همان‌گونه باشند که خداوند به معنای واقعی در سرنوشتشان برای آن‌ها تعیین کرده است.

آیا انسان‌ها در میدان معیشت الهی استثنا محسوب می‌شوند؟ بعضی از جنبه‌های زندگی و رشد ما سبب می‌شود که چنین سوالی مطرح شود.

ما؛ بی‌شباهت به آفریده‌های دیگر خداوند که با عزمی راسخ ماهیت واقعی‌شان را آشکار می‌کنند؛ ماهیت واقعی و راستینمان را شکوفا نمی‌کنیم.

ما به همان شیوه‌ای به زندگی‌مان ادامه نمی‌دهیم که در نه ماهه‌ی نخست زندگی‌مان در رحم مادرمان سپری می‌کردیم.

در ادامه‌ی آن دوره، ما با والدینمان و گروهی از انسان‌های خوش‌نیت دیدار کردیم که علاقه‌های تجاری و آموزشی خودشان را ابراز می‌کردند.

آن‌ها ما را در آغوش می‌گرفتند، از معجزه‌ی آفرینش شگفت‌زده می‌شدند، سرشان را به سوی آسمان بلند می‌کردند و چنین می‌گفتند:”خدایا، چه آفرینش معجزه‌آسایی!

این کودک، به راستی و به‌شیوه‌ای شگفت‌انگیز، مخلوقی کامل است.

 

سپاس‌گزاریم، سپاس‌گزاریم، سپاس‌گزاریم! اکنون!

از این مرحله به بعد، ما مسؤولیت او را به عهده خواهیم گرفت.” به این ترتیب، حرکت ما به‌سوی دنیای پر پیچ و خم و حیطه‌ی عجیب و غریب من‌محور شروع می‌شود.

ما در چرخه‌ی آموزش‌های مختلف و ناخواسته درگیر می‌شویم و دوره‌ی کارآموزی ویژه‌ای را درباره‌ی من‌محوری در زندگی می‌گذرانیم.

در حرکت به‌سوی تبدیل‌شدن به بخشی از دنیای من‌محور، گاهی می‌آموزیم آرزوهایی را در سر بپرورانیم که در کل با ماهیت واقعی و راستینمان ناهماهنگ هستند.

پیمودن این مسیر مستلزم این است که خودمان را دوباره به شیوه‌هایی متفاوت و من‌محور شناسایی کنیم؛ در صورتی‌که هیچ یک از آفریده‌های دیگر خداوند ماهیت واقعی‌شان را فراموش نمی‌کنند.

حرکت به‌سوی حیطه‌ی من‌محور مستلزم این است که انسان‌ها ماهیت من‌محورشان را پرورش دهند. گاهی، در این دنیای مادی، باور می‌کنیم ماهیت واقعی و راستین ما در حیقت همان است که بخش من‌محور وجودمان به ما معرفی می‌کند. به‌طور میانگین، ما بیش از نیمی از زندگی‌مان را با این اشتباه سپری می‌کنیم که در سر پروراندن اهداف و آرزوهای جاه‌طلبانه در الویت قرار دارد.
حرکت یا دگرگونی مهم بعدی در آن هنگام اتفاق می‌افتد که پی‌میبریم ماهیت اشتباه ما فقط وعده‌هایی پوچ و بیهوده را در بردارد و در پایان نیز ما را به مرحله‌ی احساس پوچی و ملامت کردن خویشتن می‌رساند. برای رهایی از پوچی باید سکوت و مراقبه کردن را بیاموزیم .

فرآیند سکوت و مراقبه چگونه شکل می گیرند؟

به خودتان فرصت دهید تا از سکوت و مراقبه به ‌طور کامل بهره ببرید.

حتی اگر به‌طور منظم و سازمان‌یافته مراقبه نمی‌کنید، به خودتان فرصت دهید تا به سادگی لذت قرارگرفتن در سکوت را درک کنید.

مراقبه یا مدیتیشن

هرگونه دستگاه تولیدکننده‌ی صدا را، در محیط خانه یا در خودروی شخصی خودتان‌، خاموش کنید.

زمانی را، برای قرارگرفتن در دل طبیعت و دور از هرگونه صداهای بشری، در نظر بگیرید.

سفر کردن به درونتان را، به منزله‌ی جایگاهی ارزنده، بیاموزید.

با آرام کردن جسم و ذهنتان، همواره لحظه‌هایی را به انجام دادن تمرین رهاسازی اختصاص دهید.

هرگونه نگران بودن، برنامه‌ریزی‌کردن، اندیشیدن، یادآوری‌کردن، شگفت زده ‌شدن، امیدوار بودن، ارزو کردن یا به خاطر آوردن را کنار بگذارید.

آگاهانه هرگونه احساس جسمانی را رها کنید که توجه‌تان را برمی‌انگیزد.

هر بار این‌کار را برای یک لحظه انجام دهید. بکوشید به حالتی برسید که در آن حالت می‌توانید درک کنید اعضای خانواده، خانه، دارایی ها، شغل و جسمتان وجود ندارند.

سعادت درونی ناشی از هیچ‌بودن و هیچ نداشتن را، در معنا و مفهومی مادی، احساس کنید.

وقتی از این سکوت به زندگی روزمره باز می‌گردید؛ فرآیند عدم وابستگی را شروع کنید.

برای انجام‌دادن این‌کار می‌توانید به این شیوه عمل کنید: هر آنچه را در اختیار دارید و دست کم یک بار در روز از آن استفاده نمی‌کنید؛ به دیگران هدیه دهید.

در حالت هیچ‌بودن و هیچ نداشتن، در معنا و مفهومی مادی، پی می‌برید که به سرچشمه‌ی وجودتان نزدیک‌تر هستید.

کتاب: رهسپاری

نویسنده: وین دایر

گردآوری: پریسا مشکین پوش

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

اعتمادبه‌نفس زندگیت را معنادار می‌کند.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt