الهام بخش باشیم!

 در داستان پندآموز, داستانک

من از فیلم مستندی به نام “چاه رایان” بسیار الهام گرفتم.

این فیلم درباره ی پسر بچه ای کانادایی بود که کارش بر زندگی گروهی از مردم اوگاندا تاثیری شگرف باقی گذاشت.

رایان هرلیاک؛

در جایگاه یک دانش آموز کلاس اول دبستان در شهر کوچک کمپ ویل در استان انتاریو فهمید که مردم ناحیه ای از آفریقا آب آشامیدنی سالم ندارند؛در حالی که هزینه ی حفر چاه فقط هفتاد دلار بود و با حفر این چاه، آب آشامیدنی سالم برای تمام مردم روستا فراهم می شد.

این پسر بچه ی شش ساله فعالیتی را آغاز کرد تا سرمایه ی لازم برای حفر چاه آب را به دست بیاورد. در این زمان، او پی برد که هزینه ی حفر چاه آب به معنای واقعی چند هزار دلار می شد.

واکنش او چنین بود: «من بیشتر کار می کنم» و او چنین کرد.

در این فیلم مشاهده می کنیم که رایان چند سال بعد با والدینش به افریقا سفر می کند.

مردم روستا با شور و اشتیاق از او استقبال کردند و روز یادبودی را به نام «روز رایان» نام نهادند تا قدرشناسی خود را نسبت به تعهد او درباره ی کمک به همنوعانش در آن سوی دنیا ابراز کنند.

نتیجه چنین شد که؛

رایان در کمک برای جمع آوری پول بسیار مفید و مثمر ثمر بود و سرانجام مبلغی بیش از یک میلیون دلار فراهم شد.
ندای درون رایان، مدرسه های دیگر کانادا را نیز برانگیخته بود تا از طرح او حمایت کنند.
پس از این که شبکه ی ملی خبری این  داستان را گزارش کرد، شبکه های تلویزیونی نیز وارد عمل شدند.

در این داستان؛

پسربچه ی کوچکی حضور دارد که تصمیم گرفت بر مبنای ندای نیرومند درونش عمل کند و به کمک دیگران بشتابد. او برای این کار ثروت یا سرمایه ای نداشت؛ اما مشتاقانه آرزو می کرد به  مردم نیازمند کمک کند.
او مشتاق بود برای برآورده شدن ندای درونش کارهای سخت و طاقت فرسای لازم را انجام دهد تا از نظر ارتعاشی با خالق خود هماهنگ شود و بتواند به دیگران خدمت کند‌.

کارهای او به نوبه ی خود، تبدیل به منبعی بی پایان از الهام برای افرادی شد

که با مؤسسه ی خیریه ی رایان همکاری می کردند یا در آنجا مشغول به کار بودند.

او به کودکان اوگاندایی و حتی به دولت و مدارس رسمی آن کشور نیز الهام بخشید.
همه ی این انسان ها، روح بزرگ رایان را می ستودند که این کار الهی و فوق العاده را در روستایی دوردست انجام داده بود. این روستا با شهر کوچک خودش در انتاریو فاصله ی بسیاری داشت. رایان، حتی بیش از آنچه به دیگران الهام بخشید خودش الهام می گرفت.

نتیجه ی اخلاقی داستان رایان این است که؛

هیچ یک از ما برای الهام بخش نبودن  خود بهانه ای نداریم، ما برای الهام بخش بودن به سرمایه یا کمک دولت و بانک ها نیاز نداریم؛

بلکه فقط باید تعهدی درونی نسبت به این موضوع داشته باشیم که هر چه بیشتر به خداوند شبیه شویم و بعد، بر اساس این تعهدمان عمل می کنیم.

وقتی در حیطه ی معنویت قرار داریم، همه چیز در زمان مناسب از راه خواهد رسید: انسان های مناسب در زندگی ما به موقع حضور می یابند، سرمایه ی لازم فراهم می شود، انسان های پیرامون مان جذب اشتیاق و تعهد ما می شوند و ما سرچشمه ی الهام دیگران می شویم؛ در حالی که خودمان بیشتر الهام می گیریم.
داستان رایان ماهیت واقعی ما را نشان می دهد و به توانایی ما برای قرار گرفتن در حیطه ی معنویت، البته به شیوه ای هدفمند، اشاره می کند. رایان راهی یافت تا همان الهامی را که برای خودش می خواست، به دیگران هدیه کند و همه ی افرادی که شاهد کارهای او بودند نیز مانند خود او عمل کردند. در نتیجه، همه آن چه را که در زندگی دوست داریم و ما را با نیروی الهام مجهز می کنند، در دسترس ما قرار دارند؛ فقط باید راهی بیابیم تا آنچه را برای خودمان آرزو داریم به دیگران هدیه کنیم  .

انسان های معنوی مانند کشتی های بخار بسیار بزرگی هستند که نه فقط خودشان از اقیانوس عبور میکنند؛

بلکه مسافران بسیاری را نیز به ساحل می رسانند. 
«دراما کریشنا»

_______________________

maahkhatoon97

اگر به بخش داستانک علاقه مند هستید، از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید؛👇🏻

زندگی یعنی تعادل بخشیدن

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt