معرفی فیلم بندباز

 در سینما و تئاتر, فرهنگ و هنر, فیلم خارجی

فیلم بندباز ( The Walk ) فیلمی به کارگردانی رابرت زمکیس خالق آثار درخشانی چون ( Forrest Gump ) و ( Cast Away ) است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این فیلم ماجرای واقعی راه رفتن غیرقانونی فیلیپ پتی بر روی طناب متصل بین برج‌های مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۷۴ را به تصویر می‌کشد.

این رویداد صبح روز هفتم آگوست ۱۹۷۴ به مدت ۴۵ دقیقه رخ داد و در آن پتی با به خطر انداختن جان خود در ارتفاع ۱۳۷۰ فوتی اقدام به طی یک مسیر ۲۰۰ فوتی بین برج­ های دوقلو از روی طناب کرد. نکته جالب توجه این است که او در این هنرنمایی از تور و از مهار استفاده نکرد.

درباره فیلم بندباز:

فیلم The Walk در مورد چگونگی خلق یک شاهکار است و شاید مهم‌ترین چیزی که بتوان برای این فیلم در نظر گرفت این است که نه تنها به یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مفاهیم زندگی بشری یعنی خلق یک شاهکار می‌پردازد و آن را در بستری روایی به زیبایی بیان می‌کند، بلکه از مفهوم‌پردازی صرف فراتر می‌رود و فرمولی برای چگو‌نگی ایجاد آن هم ارائه می‌کند که در فیلم این فرمول را نه به صورت تئوری‌ای انتزاعی که در لایه‌های نهفته آن می‌توان نگاه کرد و لحظه به لحظه به همراه فیلیپ پتی از خلق یک شاهکار لذت برد.

اولین ماده‌ای که برای خلق یک شاهکار در زندگی به آن نیاز داریم داشتن یک رویاست:

داشتن یک رویا به انسان امیدی برای زندگی می‌دهد و امید همان چیزی است که به سبب آن می‌توان هر روز صبح به خورشید سلام کرد. شاید به درستی بتوان زندگی بدون امید را همان روزمرگی‌ای بدون لذتی دانست که شاید تمام کردن آن زیباتر از ادامه دادن آن باشد. در فیلم نیز مسیر زندگی فیلیپ پتی از زمانی به سمت خلق یک شاهکار هدایت می‌شود که او در مطلب دندان‌پزشکی رویایی برای خود در نظر می‌گیرد و همین رویاست که حتی دندان‌ دردش را نیز بهبود می‌دهد و به زندگی‌اش مسیر جدیدی می‌دهد که نهایتش خلق یک شاهکار است.

دومین ماده برای خلق یک شاهکار را در فیلم در جایی می‌بینیم که فیلیپ پتی با آنی برای اولین بار روبرو می‌شود:

پس از اینکه آنی تمام مشتری‌هایش را به دلیل ژانگولر بازی فیلیپ از دست می‌دهد، زمانی که برای صحبت با او می‌رود، پس از رد و بدل شدن جملاتی با یکدیگر، آنی به صفتی در فیلیپ اشاره می‌کند، که همان صفت دومین ماده مربوط به خلق یک شاهکار است. آنی پس از اصرارهای فیلیپ به او می‌گوید: ” تو تسلیم نمی‌شی؟ درسته” و فیلیپ در جواب می‌گوید: ” نه، من خیلی آدم سمجی هستم.” آری، دقیقا همین سمج بودن و پشتکار داشتن، ماده دومی است که برای خلق یک شاهکار نیاز داریم و در تمامی صحنه‌های فیلم پشتکار و سمج بودن فیلیپ را می‌توانی سکانس به سکانس ببینیم، که شاید عیان‌ترین آنها زمانی است که همه مخالف انجام بندبازی در تاریخ ۷ آگوست هستند، ولی او با پشتکار و سماجتی مثال زدنی عزمش را جزم می‌کند و کارش را ادامه می‌دهد.

سومین ماده لازم برای دستیابی به این حلوا را می‌توان دقیقا در جایی دید که:

کارگردان به کودکی فیلیپ پس از دستیابی به رویایش در دندان پزشکی فلش بک می‌زند و نشان می‌دهد که او چطور برای رسیدن به این رویا از کودکی در حال کسب مهارت بوده است. آنچه از اینجا به بعد تا رسیدن به ماده آخر که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم شاهدش هستیم، ماجرای زانو زدن فیلیپ در برابر پاپا رودی به عنوان استاد بندبازی برای یاد گرفتن و کسب مهارت است. مهارت آموزی مانند ابزاری است که بدون آن خلق شاهکار بیشتر به سرابی دست نیافتنی می‌ماند و شاید به همین دلیل باشد که بیشترین مدت زمان این فیلم که شاید بتوان نام آن را “چگونگی خلق یک شاهکار” نامید، به همین ماده و چگونگی کسب آن اختصاص داده شده است.

در نهایت آنچه به عنوان آخرین ماده ضروری برای خلق یک شاهکار در این فیلم به آن اشاره می‌شود چیزی است که:

زمانی که فیلیپ برای محکم کردن میخ‌هایی که طناب بندبازی را در آن گذاشته از خواب بیدار می‌شود و از فرط هجوم افکار خواب به چشمانش نمی‌آید، سروکله ماده چهارم نیز پیدا می‌شود، “دریافت حمایت و تشویق”. در این سکانس به زیبایی می‌بینیم که چطور فیلیپ علی‌رغم پیش‌بینی تمام موارد، علی‌رغم داشتن رویا، و مهارت بی بدیل در انجام کاری که پیش رو دارد، به یک عنصر بسیار ضروری برای خلق شاهکار اشاره می‌کند، که همانا دریافت حمایت و تشویق از طرف کسانی است که دوستشان داریم، که برای او آنی است. او به آنی می‌گوید: ” در ذهنم، کلی شک و تردید موج می‌زند و نمیدانم که وقتی با فضای خالی روبرو می‌شوم آیا اولین قدم را بردارم یا نه.” آنی به او می‌گوید: که قلبت به تو خواهد گفت، اما فیلیپ نیازمند چیز دیگری است که خودش آنرا بر زبان می‌آورد و می‌گوید: ” تو به من قدرت انجام چنین کاری را می‌دهی و من بدون تو نمی‌توانم این کار را انجام دهم.” در ادامه نیز برای تاکید بر همین ماده آخر می‌بینیم که آنی شب هنگام نیز وقتی فیلیپ به بالای برج می‌رود، همچنان در پایین برج می‌ماند و شب نمی‌خوابد تا به نوعی همچنان از او حمایت کند تا فیلیپ بتواند شاهکارش را خلق کند.

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

گردآوری: صبا طاهری

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt