اگر کشور پهناور ایران را سرزمین هزار جشن بنامیم ، اغراق نکرده ایم زیرا که در فرهنگ ایران زمین ، شادی و جشن جایگاه ویژه ای دارد .
یکی از این جشن ها جشن« گل غلتان نوزادان» است.
آیین گل غلتان در مناطق مختلف شهرستان دامغان همه ساله در فصل بهار انجام می شود.
جشن گل غلتان در گذشته برای نوزادانی که در فصل بهار متولد می شدند معمولا ده زور بعد از تولد آنها برگزار می شده است،
امروزه نوزادانی که بعد از فصل بهار متولد می شوند، جشن گل غلتان آنها معمولا در اولین بهار زندگیشان برگزار می شود
آیین سنتی گل غلتان
اگر تولد نوزاد همزمان با زمان رویش گلهای محمدی باشد، چند نفر از زنان فامیل، در اولین ساعات صبح به باغ و مزرعه می روند و با ذکر صلوات و خواندن شعر گلهای محمدی را برای برگزاری جشن گل غلتان جمع آوری می کنند و سپس گل ها را پرپر می کنند و به خانه ی نوزاد می برند.
در خانه نوزاد را حمام می کنند و سپس بدن نوزاد را کاملا خشک می کنند، سپس پارچه ای سفید پهن می کنند و گلبر گهای گل محمدی را روی پارچه سفید می ریزند و نوزاد را روی پارچه در بستری از گلبرگهای گل محمدی می خوابانند و چهار نفر از اعضای خانواده، چهار گوشه ی پارچه را همراه با صلوات و شعر خوانی می گیرند و نوزاد را در گلها می غلتانند،
معمولا برای برگزاری این جشن عده ای از بستگان نوزاد به صرف شربت و چای و شیرینی دعوت می شوند و مراسم توسط مادر یا مادربزرگ یا عمه و یا خاله ی نوزاد انجام می شود
آیین شستن نوزاد و پیچاندن او در پارچه سفید پر از گل بی شباهت به آیین غسل تعمید در سایر ادیان ابراهیمی نمی باشد.
تاریخچه این جشن به صد سال قبل بر می گردد و پیشینیان معتقد بودند که با غلتاندن نوزاد در گلبرگهای محمدی خلق و خوی نوزاد همچون گل لطیف می شود، و نوزاد با طراوت و شاد می شود و بیماری ها از او دور می شود و کودک خوش رو سرزنده می شود
برخی از خانواد ها که نوزاد آنها در سایر فصول متولد می شوند، در فصل رویش گل محمدی به باغها می روند و گل ها را جمع آوری می کنند و در یخچال نگه می دارند و ده روز بعد از تولد نوزاد خود، جشن گل غلتان را برگزار می کنند یک افسانه کهن در ایران باستان از جشنی به نام «جشن گل خندان » نام می برد، در این افسانه از به دنیا آمدن کودکی پاک می گوید که هر بار می خندد از دهانش گل می روید و هر بار گریه می کند، اشکهایش تبدیل به مروارید می شود و هنگامی که قدم بر می دارد خاک زیر قدمهایش تبدیل به طلا می شود.
شاید آیین گل غلتان بر گرفته از آیین باستانی گل خندان باشد تا با برگزاری این
جشن نوزادانی که به دنیا می آیند با خود برکت و خوشبختی را برای خانواده هایشان به ارمغان بیاورند.
شعر گل غلتان نوزاد
در سالهای اخیر نیز این رسم بهصورت غیررسمی توسط مردم بخشهای مختلف شهرستان دامغان، از جمله شهر امیریه و روستاهای حسنآباد، جزن و دیگر مناطقی که گل محمدی در آنها میروید، اجرا میشود. بر اساس این آیین، اگر تولد نوزاد با فصل بهار و شکوفایی گلهای محمدی همزمان شود، چند تن از زنان فامیل برای چیدن گل محمدی همراه با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی همچون نمونههای زیر، راهی باغها و مزارع میشوند تا گلهای مورد نیاز برای برگزاری مراسم گلغلتان نوزاد را گردآوری کنند.
همه کوه و کمر بـوی تـو داره، یـا محمّد!
کدوم گل قامت و روی تو داره، یـا محمّـد!
همـون ماهـی کـه از کــوه مــیزنه ســر
نشان طــاق ابــروی تو داره، یــا محمّد!»
رفتـم بـه سمـرقنـد و قنـد آوردم
رفتـم و هـزار سیـب دورنـگ آوردم
هم وزن زمین و آسمان غـم خوردم
که همچنین فرزند به چنگ آوردم
مشـامـم تازه از بـوی محمّد
بـه قربــان گــل روی محـمّد
اگر باشد مرا صد جان شـیرین
فدای تاری از مـوی محمّـد
محمّد سـرور و سـردار دینـه
محـمّـد نــور رب الـعـالمینـه
مـحمّد که خدا پیغمبریش داد
چـراغ آسمـان شمـع زمینـه
پس از چیدن گلهای محمدی که بیشتر در ساعات اولیه صبح انجام میشود، شرکتکنندگان آنها را به خانه میبرند و گلبرگها را از شاخه جدا میکنند. در ادامه، نوزاد را به حمام میبرند، بدنش را شسته و پس از خشک کردن، او را در میان پارچهای سفید میپیچند که داخل آن با گلبرگهای تازه محمدی پر شده است. این بخش از آیین که جنبهای نمادین و عاطفی دارد، معمولاً توسط زنان نزدیک خانواده مانند مادر، مادربزرگ، خاله یا عمه انجام میگیرد.
رسم است که چهار زن گوشههای پارچه را در دست گرفته و نوزاد را در میان گلبرگها به آرامی میغلتانند. این مراسم با ذکر صلوات و نامهای مقدس پنجتن آلعبا همراه است و فضایی معنوی و گرم ایجاد میکند. در پایان این آیین، بستگان نزدیک با خواندن ابیاتی موسوم به “روائی”، زیبایی و لطافت نوزاد را توصیف کرده و شادی خود را ابراز میدارند.
ای سـرو شـتاء تو از کجا آمـدهای؟
ای خـرمن گل، ز بــاغ جان آمدهای
خـون شد جگرم برای دیــر آمدنت
ای خرمن گـــل، ز باغ جان آمدهای
از در درآمــد ماهی، از دل کشیـدم آهی
یاران نگیریــن راه را، تا من ببینـم ماه را
گردآوری: ندا حاج رسولی