«من همیشه آدم امیدواری هستم.» «انسان باید در زندگی امید داشته باشد.» «من مسئولیت خودم را امید بخشیدن به دیگران میدانم.» «کسی که امید دارد، در سختترین شرایط هم ادامه میدهد.» «فلانی نماد امیدواری است.» «امید انسان، آخرین سرمایهٔ اوست.» «با این اوضاع سخت، چگونه امید به آینده را در خود حفظ کنیم؟»
همهٔ ما چنین جملههایی را شنیده و در گفتگوهای روزمره به کار بردهایم. اما شاید کمتر به این سوال فکر کرده باشیم که:
- امید چیست و امیدواری دقیقاً به چه معناست؟
- کسی که میگوید من آدم امیدواری هستم، چه ویژگیای را در خودش دیده که چنین حرفی میزند؟ علائم امیدواری چیست؟
- آن کس که میخواهد به دوست، همسر، همکار یا جامعهاش امید دهد، دقیقاً باید چه کار کند؟
- چگونه امیدوارم باشیم؟ چه کارهایی باعث ترویج ناامیدی میشود؟
- آیا امیدواری همان خوش بینی است؟ آیا دو جملهٔ «من به آینده خوش بینم» و «من به آینده امیدوارم» معنای یکسانی دارند؟
این که من و شما امید کافی نداریم، یا در جامعهمان ناامیدی وجود دارد، مسئلهی روانشناسی سنتی نبوده و نیست (مگر این که در حدی ناامید و مأیوس شویم که به خودکشی فکر کنیم).
اما روانشناسی مثبت گرا در شرایط عادی هم به این موضوع میپردازد که امید دقیقاً چیست؟ و چه باید بکنیم تا افراد، کسبوکارها، سازمانها و حتی ملتها امیدوارتر باشند؟
اگر کتابها و مقالات این حوزه را ورق بزنید، دیر یا زود به نام سی. آر. اسنایدر (C.R. Snyder) میرسید. او مقالات متعددی در این زمینه نوشته و سایر محققان معمولاً به کارها و پژوهشهایش ارجاع میدهند. ما هم در این درس برای مفهوم پردازی امید از نوشتههای اسنایدر بهره بردهایم.
چند جمله دربارهٔ خوش بینی
وقتی میخواهیم یک واژه را بفهمیم، بهترین کار این است که سعی کنیم آن را از واژههای مشابه و نزدیک، جدا کنیم. مثلاً اگر بخواهیم دربارهٔ غم فکر کنیم، خوب است بپرسیم: غم با اندوه چه تفاوتی دارد؟ با ناراحتی چطور؟
یا اگر میخواهیم بفهمیم که درد چیست، میتوانیم به این سوال فکر کنیم که درد با رنج چه تفاوتی دارد؟ چه زمانی میگوییم درد کشیدم و چه زمانی میگوییم رنج کشیدم؟
به همین شیوه خوب است برای درک مفهوم امید آن را در کنار مفهوم خوش بینی قرار دهیم. با این کار، ظرافتهای این دو مفهوم بیشتر به چشم میآیند.
سادهترین تعریف خوشبینی این است که: خوشبینی یعنی انتظار وقوع رویدادهای مثبت در آینده (مستقل از موضوع).
وقتی فرد خوشبین را در کنار فرد معمولی یا فرد بدبین قرار میدهید، در هر شرایطی و برای هر موضوعی، وقتی یک سناریوی مطلوب را پیش رویش قرار میدهید، در مقایسه با دو نفر دیگر، احتمال وقوع سناریوی مطلوب را بالاتر ارزیابی میکند.
ما هیچوقت با یک یا دو یا سه قضاوت، کسی را خوشبین در نظر نمیگیریم. خوشبین کسی است که به شکل منظم، دائمی و سیستماتیک، وقوع رویدادهای مثبت را محتملتر از دیگران برآورد میکند.
امید باید موضوع (هدف) داشته باشد.
امید، برخلاف خوشبینی، موضوعمحور است. یعنی ما نمیگوییم «کلاً امیدوارم» یا «کلاً ناامیدم.» همچنین نمیگوییم فرد الف همیشه در مقایسه با فرد ب امیدوارتر است. هر وقت از امید حرف میزنیم، باید مشخصاً بگوییم: امید به چه؟ امید دربارهٔ چه چیزی؟
پس ما میتوانیم بدون اشاره به موضوع مشخصی بگوییم: من در مقایسه با فلانی فرد خوشبینتر یا بدبینتری هستم. اما امید را همواره باید با موضوع آن بیان کنیم:
- من به تغییرات مثبت در جامعهمان امیدوارم.
- من به موفقیت شرکتمان امید ندارم.
- امید من به آیندهٔ فرزندانمان بیشتر شده است.
- دیگر مانند گذشته به روزهای خوش در زندگی مشترکمان امید ندارم.
- دربارهٔ امید به موفقیت این طرح با هر دو نفرشان حرف زدم. کاملیا از سارا امیدوارتر است.
به یک نکتهٔ مهم هم توجه کنید. آن چه به عنوان «موضوع امید» مطرح میکنیم، باید از جنس هدف باشد. یعنی هم برای ما مهم باشد و هم میل داشته باشیم به آن برسیم.
اگر شما هرگز نمیخواهید به کشور برونئی سفر کنید و هیچ رابطهای هم با این کشور ندارید، منطقی نیست از شما بپرسند: «چقدر به افزایش ارزش پول ملی برونئی امیدوار هستی؟»
اگر هرگز قصد ندارید مهاجرت کنید، این سوال که «چقدر به تغییر قوانین مهاجرتی کشور … به نفع ایرانیان امیدوار هستی؟» بیمعنی است.
پس وقتی میگوییم امید برخلاف خوشبینی و بدبینی باید «موضوع» داشته باشد، این را هم باید به خاطر داشته باشیم که این موضوع کمابیش از جنس هدف است. یا لااقل، چیزی است که برای فرد، اهمیت و مطلوبیت دارد.
نویسنده: فاطمه اکبرزاده
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.