نوشتن درباره نوشتن
از خاتون‌جان بپرس

_از خاتون جان دربارۀ نقدو ارزیابی نوشته‌های‌تان پرسیده‌بودید:
_چگونه‌ نوشته‌ام را نقد و ارزیابی کنم؟
_این قسمت: بررسی نوشتۀ خانم مریم حسین‌پور حجار، به روش ماه خاتونsmile

بخش اول

بیایید این نوشتۀ تازه از تنور درآمده را با هم بخوانیم:

خاله فروغ زنی سی ساله بود. ما دخترکانی هشت، نه ساله بودیم با پیراهن‌هایی از جنس چیت با گل‌های ریز و رنگارنگ دوختۀ دست او و مادر.
خاله فروغ زنی سی ساله بود؛ شاداب و آکنده از هورمون‌های فعال؛ خوش دست پخت و دلبر و اندکی فقط اندکی به‌روز.
یادم هست هنگام پاک کردن سبزی، بند‌های روزنامه‌های دور سبزی را بازمی‌کرد و با احتیاط خاک‌های تربچه و تره را از رویش می‌تکاند؛ با انگشتانی با لاک‌های کنده‌شده قسمت‌های پاره‌ی روزنامه را به هم نزدیک می‌کرد و با جدیت برایمان می‌خواند.

مثلاً با صدای شیرینش بلند می‌خواند:

“زنی… که به روی صورت… داریوش، اسید پاششششیده بود… قبلاً عاشق او بود”.

بعد عینکش را بر می‌داشت با تعجب به ما می‌گفت:

“خب، اگر دوستش داشته که…؟”

یا مثلاً می‌خواند:

“دور دنیا با پان امریکن… ”

و بعد انگار که ما رییس بانک مرکزی وقت باشیم تأکید می‌کرد: “با دلار هفت تومن!” …

یکی از اوقات خوش ما خواندن روز نامه‌های گٍلی و چروک دور سبزی خوردن بود که خاله فروغ برایمان می‌خواند بی‌آن‌که از آن سر درآوریم.
چه آگهی بود، چه پاورقی(اورنقی کرمانی)، چه اطلاعات کاباره‌ها، چه توصیه‌های بهداشتی… هرچه بود شیرین بود دوستش داشتیم چون خاله فروغ می‌خواند.

حالا خاله فروغ منزل دخترش فوژان زندگی می‌کند. خاله فروغ عزیز ما به من، به مادرم، به پسرش، و به دخترش که منزل اوست مدام می گوید:
“از آشناییتون خوشوختم..!”

اخیرأ که خودش را در آینه قدی می‌بیند به خودش هم می‌گوید:

“از دیدن شما خوشوختم”!…

  • چطور به خاله فروغ که با روزنامه‌های گِلی دور سبزی خوردن اطلاع رسانی می‌کرد از AI بگویم؟
  • چگونه بگویم خسرو شکیبایی که شانزده سال است از میان ما رفته‌است؛ دیروز آمده بود توی چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، جوان و سر دل دماغ خوش آمد می‌گفت؟!
  • هوش مصنوعی را کجای دلم بگذارم؟
  • کودکی شیرین را چگونه راضی کنم؟
  • اعتراض پسر استاد شکیبایی به کجا می‌رسد؟
  • هوش مصنوعی را با روزنامه های دور سبزی خوردن چگونه آشتی دهم؟
  • با آلزایمر خاله فروغ چه کنیم؟

مریم حسین پور حجار
زمستان_۱۴۰۳

بخش دوم

خلاصه نحوۀ بررسی و نقد به روش ماه خاتونsmile
بررسی و تجزیه تحلیل متن در دو بخش قالب و محتوا، به تفکیک؛ و پیدا کردن ربط‌ها و چگونگی بهره‌مندی از آن‌ها در متن و پاسخ به چهار پرسش؛
با چه بخش‌هایی موافقم، با چه بخش‌هایی مخالفم، چه مواردی برایم جالب است!، و ابهام‌ها وپرسش‌ها؟
در خاتمه پیشنهادها، یا چشم‌اندازه‌ها، و یا ادامۀ جستجو و کندوکاو

بخش سوم

نقد و بررسی نوشته‌ی بالا، به قلم خانم مریم حسین‌پور حجار بر اساس الگوی پیشنهادی ماه خاتون

الف) بررسی قالب و محتوا به تفکیک؛ بررسی ربط‌ها و چگونگی بهره‌مندی از آن‌ها

این نوشته در قالب داستان کوتاه رئالیستی و با زبان و گویش فارسی معاصر تهرانی‌ها، لحن و نگرش و تجربیات نسل دهه‌های پنجاه و شست شمسی، به صورت خاطره و تمرکز بر یک روایت خاص، آورده شده‌است. نویسنده با انتخاب این زبان ساده و در عین حال سرشار از زیبایی‌های کلامی و تأمل برانگیز، متنی روان، صمیمی، خوش‌خوان، و غنی از مفاهیم عمیق انسانی خلق کرده‌است. و مباحثی چون گذر عمر، زمان، و تغییرات زمانه، روابط انسانی و چالش‌های انسان امروز و… را یادآور می‌شود.

انتخاب قالب داستان کوتاه، با توجه به کم‌حوصلگی خوانندۀ امروز به‌جا است و زبان روایت، در خدمت ارائۀ سهل و دلنشین و قابل درک برای مخاطب هدف است. مثلاً آنجا که خاله فروغ داستان، مدام تکرار می‌کند، «خوشوختم!» از دلنشین‌ترین بخش‌های زبانی این نوشته‌است.

محتوا و موضوع اصلی داستان، اختلاف نسل‌ها و تغییر دغدغه‌ها در بستر زمان است. در پس این موضوع کلی، موضوع‌های فرعی‌ای از جمله؛ خبر و رسانه، و مقایسۀ نحوۀ دستیابی به آن، در گذر زمان، و تأثیر هوش مصنوعی در مقابل بیماری آلزایمر که، با اختلال در حافظه و توان فکری افراد، قیاسی به‌جا و نغز است. به‌ویژه با بالا رفتن سن و ازدیاد جمعیت سالمند در کشور ایران امروزه، که بسیاری خانواده‌ها را درگیر کرده‌است، موضوع مهم، قابل تأمل، که بررسی و پرداختن به آن ضروری‌است.

اشاره به صدای خسرو شکیبایی و خاطرۀ شیرین سبزی پاک‌کردن و ربط آن با رسانه، بیانگر حساسیت نویسنده به تازه‌های روز و تقابل دیروز و امروز است.

پاسخ به چهار پرسش اساسی با کدام بخش موافقم؟ با کدام بخش مخالفم؟ چه بخش‌هایی از نوشته برایم جالب است؟ و کدام بخش‌ها را متوجه نشدم یا برایم مبهم است و پرسش دارم؟ (به طور نمادین +_!؟)

_با چه بخش‌هایی موافقم؟ ریزبینی‌ها، توصیف‌های دقیق و به‌جا؛ پیرامون نخ ارتباطی کل نوشته، در پس یک خاطرۀ سادۀ سبزی پاک کردن، به حفظ محور اصلی روایت و بی‌راهه نرفتن، کمک کرده و که نشان از متمرکز بودن ذهن نویسنده دارد. شخصیت‌های اصلی داستان، خاله فروغ(شخصیت محوری داستان، زنی سی ساله نماینده نسلی از دورۀ گذار و اوایل انقلاب که نه بی‌سواد است و نه دانشگاه رفته؛ ولی کنجکاو و فعال که حالا با بیماری آلزایمر درگیر است.) و راوی(در ابتدای داستان دخترکی هشت نه ساله و در انتهای داستان زنی بالغ، که خواننده رابه کودکی خود می‌برد روایتش با اندوه وحسرت نشانگر عمق علاقه‌اش به خاله فروغ و تعلق خاطرش به دوران سرزندگی اوست. شخصیت‌های فرعی، مادر راوی( که گرچه شخصیت فرعی است، اما موثر در داستان است که به همراه خاله فروغ خیاطی می‌کرده و در خاطر راوی حضوردارد.)، فوژان( دختر خاله فروغ که حالا اوست که از مادر نگهداری می‌کند و نشان دهندۀ تغییرات زندگی و جابجایی وابستگی‌ها و نیازمندی‌های نسل میان‌سال و سالمند امروز به جوانان و فرزندانش است به ویژه در کارهای دیجیتالی و فضای مجازی)، خسروشکیبایی و پسرش(که در داستان به صورت نمادی از دنیای رسانه وتضاد بین فضای مجازی و واقعی ظاهر می‌شود.)، که همگی آن‌ها در روند داستان در حد و اندازۀ نیاز داستان دارای شخصیت پردازی‌های‌‌ دقیق، ظریف، و هنرمندانه و ملموس هستند‌؛ به گونه‌ای که شخصیت‌ها و ویژگی‌های‌شان در ذهن خواننده ماندگار می‌شود.

_با چه بخش‌هایی مخالفم؟ گرچه پایان‌بندی‌های باز به تعاملی شدن نوشته و مخاطب کمک می‌کند، اما اینجا خاتمه‌ای با طرح چند پرسش، شتاب‌زدگی در پایان‌بندی را به ذهن متبادر می‌کند. شاید اگر مثلاً با سبزی پاک کردن، رنگ پریدۀ لاک ناخن شخصیت اصلی، جمله‌ای به زبان محاوره‌ای از خاله فروغ، و یا نگاه و اشاره‌ای از او تمام می‌شد، به یادماندنی‌تر بود.

_چه مواردی برایم جالب است؟ در بخش پایانی اشاره به آخرین خبر روز در قالب ماجرای خسرو شکیبایی مانند پاشیدن آب به چهرۀ خواننده، او را از فضای سبزی پاک کردن، خاطرات گذشته و حال و هوای دیروز؛ به‌یک‌باره به زمان حال،به امروزو اکنون می‌آورد. که بسیار برایم جالب بود
_ابهام‌ها و پرسش‌ها؟ نویسنده در طول داستان به علت بیان این روایت اشاره نمی‌کند. خواننده تا پایان متوجه نمی‌شود چرا این مطالب را دارد می‌خواند؟

بخش پایانی

پیشنهادها، یا چشم‌اندازها، و یا ادامه جستجو و کندوکاو

_چشم‌انداز

چنانچه نویسنده بعد از مطالعه این نوشته بخواهد در روند تغییر و یا بهبود این متن گامی بردارد، پیشنهاد می شود؛ برای داستان کوتاه خود عنوانی انتخاب کند. همچین به پایان بندی تاثیر گذار و به یادماندنی بیندیشد. و در خلال داستان به تضادهای بین دو دنیای حال و گذشته بیشتر بپردازد، تا همراه با خواننده پرسش‌های پایانی متن را در بطن داستان بیابند.

به عنوان خواننده در مورد صحت اخبار و هوش مصنوعی بسیار کنجکاو شدم و این نوشته برایم انگیزۀ مطالعات بیشتر در این حوزه شد.


تمرین

با توجه به بخش دوم این نوشته

_داستان یا داستانکی به دلخواه نقد و بررسی کنید:

واژه‌های کلیدی

#داستان # داستانکوتاه# نقد #رسانه #هوشمصنوعی #خسروشکیبایی #خاطره‌#خاطرهنویسی # طرحدرس

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97 

«داستان‌های واقعی از زندگی ایرانی»

نوشتن درباره نوشتن از خاتون‌جان بپرس 🌸

جنس کلمات

💰کلمه داشتن، کلمۀ مناسب داشتن، مثل گنج

هدیه تولد، یا از وقتی پریمیومی شد!

نون والقلم نوشتن درباره نوشتن از خاتون‌جان

فعل جمع‌

نوشتن درباره نوشتن از خاتون جان پرسیده

شاید حوا دلش انار می‌خواست!

نویسنده: الهام زنجانیان (کارشناس ارشد زبان و

نمونۀ تمرین “۱۰۰” جمله در روز

نویسنده: الهام زنجانیان نوشتن درباره نوشتن از

توسعه فردی: مسیری به سوی خودشناسی

دوران حاضر، با چالش‌ها و امکانات جدیدی

اهمیت ورزش در دوران بارداری

دوران بارداری یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین

تأثیر موسیقی بر رشد گیاهان

گیاهان موجودات زنده‌ای هستند که علاوه بر

جاذبه‌های گردشگری جزیره قشم

جزیره قشم، بزرگ‌ترین جزیره ایران و خلیج