تعطیلات، برای من شادی آفرین هستند.
هر روز، یک روز مقدس است.
در تعطیلات مذهبی و رسمی، میتوان با دوستان جشن گرفت و بر سر مسائل زندگی به بحث و تفکر نشست. من، در روزهای تعطیلی، از ندای درونیام پیروی میکنم و چون میدانم که در مکان و زمان درستی قرار دارم، کارهای درست و رفتار شایسته ای هم از خود نشان میدهم. در میهمانیها و مجالس خودمانی نیز تفریح و سرگرمی را فراموش نمیکنم؛ میدانم که در این گونه شبها چگونه میتوانم زمانی خوش، همراه با مسؤولیت پذیری و امنیت را برای خود فراهم آورم. هم برای شوخی و تفریح زمان وجود دارد و هم برای سپاسگزاری از خدا به جهت نعمات خدادادیام. من در این مورد نیز با کودک درونیام ارتباط برقرار میکنم و هر دو با هم کارهایی مثبت انجام میدهیم. وقتی برای تهیهی هدیهی روز تعطیلی به فروشگاه میروم، هدیه ساده ای را که قدرت خرید آن را داشته و مورد علاقه ام است، میخرم. هر کسی، با هدیه ای که میدهم، خوشحال میشود.
من، عاشقانه از بدنم انرژی دریافت میکنم.
من خود را با عشق قوت میدهم.
من، به حد کافی مراقب خود هستم تا با بهترین چیزهای زندگی که به من عرضه میشود، به خود قوت ببخشم. من، چیزهای زیادی دربارهی تغذیه یاد گرفته ام زیرا موجودی گرانبها بوده و دوست دارم که تا حد توانم، به بهترین شکل از خود مراقبت کنم. بدن من، نسبت به بدنهای دیگر متفاوت و مخصوص است؛ بنابراین باید درباره غذاهایی که بدنم خوب جذب میکند چیزهایی بیاموزم. باید هر چیزی که لازم است، درباره غذا و نوشیدنی بدانم و یاد بگیرم. من به آن چه میخورم یا مینوشم توجه میکنم تا بدانم چه چیزهایی با بدنم سازگار و موافق نیست. اگر چیزی را خوردم و ساعتی بعد به خواب رفتم، اعتراف میکنم که آن غذا، در آن زمان برای بدن من خوب نبوده است، پس باید در جستجوی غذاهایی باشم که به من انرژی میبخشد. با وجود همه اینها، همهی غذاهای مناسب را مبارک دانسته و از آنها با عشق قدردانی میکنم. من با تغذیه و تقویت شدن، احساس تندرستی، شادی و بزرگی میکنم.
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.