امانتی به نام ثروت

عاشق کارکردن با دستگاه‌ها بودم. احساسی را که کارکردن با قطعه ای فلز یا بستن سیم پیچ به من می‌داد، با هیچ چیز دیگری نمی شد مقایسه کرد. به تدریج شروع کردم به راه اندازی کارگاهی کوچک تا بتوانم در [...]

قانون کامیون حمل زباله!

روزی با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی حرکت می کردیم که ناگهان یک ماشین، درست در جلوی ما از جای پارک بیرون آمد! راننده ی تاکسی هم محکم ترمز گرفت .ماشین سُر خورد و [...]