شاخ های طلایی

مرد فقیری با خانواده اش در یک کلبه چوبی کوچک، در جنگل زندگی می کرد. او زندگی فقیرانهٔ خود را با جمع آوری چوب و فروش آنها، می گذراند. روزی هنگام کار در جنگل صدای نالهٔ حیوانی را شنید که به نظر می [...]