معرفی کتاب “درخت خون”

 در فرهنگ و هنر, معرفی کتاب

معرفی کتاب_الهام زنجانیان_اردیبهشت ۱۴۰۱

_درخت خون، مهدی جواهریان، انتشارات چشمه_

 

بعضی خبرها نباید در بین این همه استوری و کامنت و لایو گم شوند. یکی از این خبرها چاپ کتاب “درخت خون، نوشته مهدی جواهریان[۱]“، نشر چشمه، سال ۱۴۰۰

و چه خبر خوشی، وقتی که شمارگان چاپ یک اثر کم نظیر معاصر ادبی، در اندک زمانی به هفت می‌رسد، یعنی که، خبرها به سخن‌شناسان و هنردوستان رسیده‌ است؛ و دریغ است اگر، در بخش معرفی کتاب ماه خاتون، سخنی ازین مبارک خبر به میان نیاید!

وقتی در صفحه اینستاگرام مریم فیروزی[۲]، خبر چاپ کتاب “درخت خون، نوشته مهدی جواهریان” همسر فرهیخته‌اش را خواندم؛ برایم یک خبر بود؛ و وقتی استوری داستان خوانی کتاب را در صفحه مسعود بُربُر[۳] دیدم؛ فقط یک یادآوری از یک خبر ساده مثل یکی از هزاران.

اما شنیدن داستان با صدا و خوانش فوق العاده‌ی نویسنده‌ی کتاب، در شب داستان خوانی (لایو) مسعود بُربُر[۴]، دیگر یک خبر نبود؛ یک حادثه به یادماندنی بود.

داستان را نیوشیدم و در اولین فرصت، کل اثر را به یک‌نشست خواندم و به دوستان و اقوام یک جلد برای هدیه نوروزی؛ به جهت تبرک و حسن ختام پایان قرن و آغاز سال ۱۴۰۱ هدیه دادم.

خواندن یک کتاب خوب، دیدن یک اثر هنری زیبا، آشنایی با انسان‌های خلاق، از آن اتفاق‌های هر روزه نیست؛ از آن لحظاتی است که هر گز از یاد نمی‌رود و “درخت خون” هر سه را یک‌جا دارد.

 

بخشی از کتاب:

“…نخواستم از جرگه‌ی آن هنرمندان باشم که تنها نظاره‌گرِ جها‌ن‌اند؛ به کارِ آفرینشِ جهان بودم از نو.

دیدن را همه می‌بینند، بی‌نقش و بی‌نگار؛ من اما می‌خواستم نفّسِ درختان را بکشم، سرگشتگی ابرها را و ترس و تردیدِ ستارگان را.

می‌خواستم روحِ آدمی را به تصویر درآورم تا صورتش را. حالا به این افکار می‌خندم. همین فکرهای بی‌مایه رفته‌رفته مرا به حالِ امروز کشاند.

همیشه از تمثیل بی‌زار بوده‌ام؛ از این که کوزه‌ای بکشم و معنای پیکر آدمی باشد، زنی که مظهر عشق باشد و گُلی که نمادِ گُلشنِ ابدی.

چرا هر چیز همانی نباشد که هست؟

این مقلدی برای چیست؟

چرا بر رخ و زلف و خط و خال باید نام و نشان دیگر گذاشت؟

تشبیه را می‌فهمم تمثیل را نه. استعاره را می‌ستایم مَثل‌ها را نه. اگر درختی نقش کنم به عینه دیگر چه سود؟

مگر آدمی خود چشمی برای دیدنِ آن درخت نداشت؟

می‌بایست چیزهایی بیافرینم که تنها حاصلِ دیده‌ی من باشد نه دیگری. همانند یک زاهد نقاشی می‌کشیدم؛…”

معرفی کتاب “درخت خون”

اگر به بخش معرفی کتاب علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇

_________________________________________________

[۱] https://instagram.com/javaherian_rad?igshid=YmMyMTA2M2Y=

[۲] https://instagram.com/maryam.firuzi?igshid=YmMyMTA2M2Y=

[۳] https://masoudborbor.com/wp/about

______________________________________

[۴] رجوع شود به:

https://instagram.com/masoudborbor?igshid=YmMyMTA2M2Y=

کلید واژه ها

کتاب، کتاب خوب، معرفی کتاب، معرفی کتاب خوب، داستان، ادبیات داستانی، هزاردستان، مجموعه هزار دستان، نشر چشمه، کتابخوانی، مهدی جواهریان، مریم فیروزی، مسعودبُربُر، لایو داستان خوانی، داستان خوانی، نثر فاخر، نثر قاجار، نقاش، زندگینامه، درخت خون، 

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt