کلید طلایی حل مشکلات

 در داستان پندآموز, داستانک

«پرسش کلید پاسخ است»

بهترین طریق تنظیم مرکز توجه استفاده از نیروی «پرسش» است. آیا میدانید که طرح یک سوال صحیح میتواند عملا جان انسان رانجات دهد؟
پرسش، جان «استانیسلاوکی – لخ» را نجات داد.
یکشب نازی ها به خانه او ریختند و او و خانواده اش را به اردوگاه مرگ بردند و اعضا خانواده اش را در جلوی چشمان او به قتل رساندند. او در کنار سایر زندانیان اردوگاه با ضغف، اندوه و گرسنگی، از صبح تا شب کار میکرد. چگونه ممکن است انسان در چنین شرایط سختی، زنده بماند؟

اما او. هر طور که بود به زندگی ادامه داد.

یک روز به جهنمی که در آن زندگی میکرد نگاه کرد و دانست که حتی اگر یک روز دیگر در آنجا زندگی کند از بین خواهد رفت. تصمیم به فرار گرفت. هیچ کس قبلا نتوانسته است از آنجا بگریزد. با وجود این با خود اندیشید که حتما راهی برای فرار هست.

او مرکز توجه خود را از این مسئله که چگونه میتواند شرایط موجود را تحمل کند، تغییر داد و به جای آن پرسید: «چگونه میتوان از این جای وحشتناک گریخت؟ »

و هربار جواب قبلی به نظرش رسید: «احمق مباش! راهی برای فرار نیست. با این پرسش ها فقط روح خودت را شکنجه میکنی.»
اما این پرسش ها برایش قابل قبول نبود. او مرتبا از خود میپرسید: «چگونه میتوانم این کار را انجام دهم؟ چگونه میتوانم از این محل خارج شوم؟ »
یک روز پاسخ خود را گرفت: بوی گوشت فاسد شده را در نزدیک محل کار خود احساس کرد. مردان، زنان و کودکان را از اتاق گاز می آوردند و اجساد عریان آنان را در یک کامیون می ریختند.

لخ به جای اینکه به این سوال توجه کند که «چرا خداوند دلش راضی میشود که در روی زمین این همه جنایت اتفاق بیفتد؟ »

از خود پرسید: « چگونه میتوانم از این موضوع برای فرار استفاده کنم؟ »

چون غروب آفتاب فرا رسید و زندانیان به استراحتگاه خود رفتند. او تمام لباس هایش را در آورد و دور از چشم دیگران با بدن برهنه، خود را در میان اجساد مردگان پنهان ساخت.

او در حالی که خود را به مردن زده بود و بوی تعفن و سنگینی لاشه های دیگر را بر روی خود احساس میکرد. مدتها منتطر ماند. سر انجام صدای روشن شدن موتور کامیون را شنید. پس از سفری کوتاه انبوه اجساد مردگان را در یک قبر دسته جمعی تخلیه کردند. در آنجا نیز آن قدر منتظر شد تا اطمینان یافت که کسی در آن حوالی نیست و پس از آن با بدن عریان حدود ۴۰ کیلومتر مسافت را دوید تا به آزادی دست یافت.

چه عاملی باعث شد تا «استانیسلاوسکی – لخ » سرنوشتی غیر از میلیونها نفر که در اردوگاه های مرگ مردند، داشته باشد؟
او سوالات بیشماری از خود پرسیده بود. او این پرسش را بارها تکرار کرد، انتطار کشید و اطمینان داشت که بالاخره پاسخ را خواهد یافت

 

 

 

«بر احساس خود مسلط باشید»

۱.باید مطمئن باشید در نا امیدی و مرور مکرر مشکل غرق نشده اید.

قدرت خود را حفظ کنید و اطمینان داشته باشید، نیروی شما برتر از هر مشکلی است.

مهم نیست در چه موقعیتی قرار گرفته اید یا مشکل تا چه حد دشوار به نظر میرسد.

به خاطر داشته باشید این تنها یک مسابقه است و فقط قرار است کارهایی را که قبلا آموخته اید دوباره انجام دهید تا پیروز شوید.ایمان داشته باشید که قادرید شیوه ای برای حل مشکل خود بیابید.

اما این راه حل هیچ وقت با غوطه ور شدن در نا امیدی به ذهنتان خطور نخواهد کرد.

۲.تمام توان فکری خود را برای یافتن راه حل بسیج کنید.
برای تمرکز یافتن بهترین راه نوشتن است. بخاطر داشته باشید تنها ۲۰% وقت خود را برای شرح و توصیف خود مشکل صرف کنید و ۸۰% باقی مانده را به یافتن راه حل بپردازید.

۳.بهترین و موثرترین و سریع ترین برنامه را جهت رفع مشکل خود انتخاب کنید و در اسرع وقت آن را به اجرا بگذارید.

۴.به نتایج برنامه ریزی خود توجه کنید. از آنچه انجام داده اید چه حاصل شده است؟

آیا به رفع مشکل، نزدیک تر میشوید و یا خود را بیشتر به دردسر انداخته اید؟ به تاثیر برنامه خود دقت کنید.

۵.اگر آنچه انجام میدهید کارساز نیست فورا شیوه ی خود را تغییر دهید.

از تغییر نهراسید. انعطاف پذیری در انجام روش های گوناگون به شما توانایی حل هر گونه مشکلی را خواهد بخشید.

۶. به خاطر بسپارید که همواره در اطراف شما الگوهای موفقی وجود دارد. مهم نیست مشکل تان تا چه حد دشوار به نظر میرسد.

مسلما افراد دیگری قبل از شما آن را پشت سر گذاشته اند. نزد آنها بروید و پاسخ های مورد نیاز خود را بدون تجربه های تلخ بگیرید.

مطمئن باشید بخوبی از عهده حل این مشکل بر خواهید

 

 

کتاب: مشکلات را شکلات کنید از مسود لعلی

گردآوری:پریسا مشکین پوش

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt