کارگران مشغول کارند

 در داستان پندآموز, داستانک

روزی خبرنگاری از کنار یک بنای در حال ساخت عبور می کرد. سه کارگر مشغول کار بر روی بنا بودند.او به آنها نزدیک شد تا با هر کدام مصاحبه انجام دهد.
کارگر اول کسی بود که بسیار دیر به سر کارش حاضر می شد، و از همه زودتر محل کارش را ترک می‌کرد. با بی حوصلگی تمام آجرها را روی هم می گذاشت و مرتب زیر لب غرولند می کرد و هیچ توجهی به کیفیت کاری که مشغول انجام آن بود نداشت.

خبرنگار از وی سوال می‌کند: شما مشغول انجام چه کاری هستید و او با بی حوصلگی تمام جواب می‌دهد: مگر نمی بینی دارم جان می کنم، دارم آجر میچینم. خبرنگار سراغ کارگر دوم می‌رود. او کسی است که سر موقع می آید و سر موقع نیز محل کارش را ترک می‌کند. با انرژی بیشتری نسبت به کارگر اول مشغول به کار است. از وی سوال می‌شود: مشغول چه کاری هستی؟

و او همانطور که مشغول چیدن آجر هاست با لبخند جواب میده دارم ساعت ۵ دلار پول در می آورم.
اما کارگر سوم با انگیزه و انرژی وصف ناپذیری کارش را انجام می دهد. کارگر سوم کسی است که همیشه از همه زودتر در محل کار حاضر می‌شود و دیرتر از همه آنجا را ترک می‌کند.او به کارش بسیار علاقه دارد و سعی می‌کند آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهد. وقتی خبرنگار از او سوال می‌کند مشغول چه کاری هست با هیجان جواب میدهد: مشغول ساختن زیباترین ساختمان شهرم و دوباره مشغول به کار می‌شود…

 

نکته:

جهنم یعنی مشغول شدن به کاری که نه تنها به آن علاقه ندارید بلکه گاهی از او متنفرید.

بسیاری با مشغول شدن به کاری که از آن لذت نمی برند، زندگی خود را تبدیل به یک اردوگاه کار اجباری می‌کنند. به کاری مشغول می‌شوید که از انجام آن لذت می برید یا کاری کنید که انجام شغل فعلی تان برایتان لذت بخش شود. بدین ترتیب مرزهای تفریح و کار، شغل و تعطیلات از میان برداشته می‌شود.

مدام از خود نپرسید کدام کار برایم بیشتر درآمد دارد، صرفاً به خاطر ترس از اینکه ممکن است دیگر فرصت بهتری به دستتان نیاید در اولین فرصت شغلی چنگ نیندازید، اینها ملاک های مناسبی برای انتخاب شغل تان نیست. به درون خود مراجعه کنید و از خود را بپرسید به کدام کار علاقه دارید و عشق می ورزید، آنگاه آن را انتخاب کنید و مشغول به کار شوید.

اما این کار احتیاج به شجاعت، اعتماد به نفس و صبوری دارد.

چون همیشه در انسانها، باوری محدود کننده وجود دارد که مدام به آنها می‌گوید: تو حق انتخاب نداری، تو مجبوری برای کسب درآمد به هر کاری تن بدهی. آدمها دو بار ازدواج می کنند. «انتخاب شغل» ازدواج دوم آنهاست. تصور زندگی با کسی که به او علاقه ندارید وحشتناک است، شما با کارتان ازدواج می کنید.

آیا او را دوست دارید، یا از روی اجبار آن انتخاب کرده اید؟

کاری را انتخاب کنید که عاشقش باشید. با شریک زندگی تان یک عمر زندگی می‌کنید و با کارتان یک عمر زندگانیتان را می‌گذرانید.

ازدواج «عشق» با «کار» ثمره ای دارد به آن «شاهکار». به شاهکارهای بزرگ تاریخ نگاه کنید، عشق همیشه جزء جدانشدنی آنها بوده است. بدون عشق هیچ شاهکاری زاده نمی‌شود.

اگر خوشبختی را برای یک ساعت می‌خواهید چرت بزنید اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید به پیک نیک بروید

اگر خوشبختی را برای یک هفته می خوای به تعطیلات بروید

اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید ازدواج کنید اگر خوشبختی را برای یک سال می خوای ثروت به ارث ببرید

اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید یاد بگیرید کاری را انجام می دهید، که دوست داشته باشید.

«اندیشه های مدیریت”

نوشته: مسعود لعلی

گردآوری: پریسا مشکین پوش

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt