عشق یعنی انجام ندادن!

 در داستان پندآموز, داستانک

 

«تنها مقصود ما در زندگی، عشق ورزیدن به یکدیگر است.
اگر از عهده این مهم بر نمی آییم. لااقل بکوشیم تا یکدیگر را نیازاریم.»

“دالایی لاما”

 

شیوانا با دوتن از شاگردانش همراه کاروانی به شهری دور می رفتند. با توجه به مسافت طولانی راه و دوری مقصد، طبیعی بود که بسیاری از مردان کاروان بدون همسران شان و تنها سفر می کردند.

وقتی به استراحت گاهی می رسیدند، بعضی از مردان پی خوشگذارنی می رفتند. همسفران نزدیک شیوانا و شاگردانش دو مرد تاجر بودند که هر دو اهل دهکده شیوانا بودند.

یکی از مردان همیشه برای عیش و خوشگذرانی از بقیه جدا می شد. اما دیگری همراه شیوانا و شاگردانش و بسیاری دیگر از کاروانیان از گروه جدا نمی شد.

یک روز در حین پیاده روی یکی از شاگردان شیوانا از او سوالی در مورد معنای واقعی عشق پرسید. همسفر خوشگذران این سوال را شنید و خود را علاقه مند نشان داد و گفت:

عشق یعنی برخورد من با زندگی!

تجربه های شیرین زندگی را برخوردم حرام نمی‌کنم. همسرم که در دهکده از کارهای من خبر ندارد. تازه اگر هم توسط شما یا بقیه خبردار شد با خرید هدیه‌ای او را راضی به چشم پوشی می کنم. به هر صورت وقتی که به دهکده برگردم او چاره‌ای جز بخشیدن من ندارد، بنابراین من از هیچ تجربه ی لذت بخشی خودم را محروم نکردم و هم با خرید هدایای فراوان عشق همسرم را حفظ کردم.

«این می شود معنای واقعی عشق!»

شیوانا رو به شاگرد کرد و گفت:

« این دوست ما از یک لحاظ حق دارد. عشق یعنی انجام کارهایی که محبوب را خوشحال می کند. اما این همه عشق نیست. بلکه چیزی مهم تر از آن هست که این رفيق دوم ما که در طول سفر به همسر خود وفادار است و حتی در غیبت او خیانت هم نمی کند، دارد به آن عمل می کند. بیایید از او بپرسیم چرا هم چون همکارش پی عیاشی و عِشرت نمی‌رود؟»

 

مرد دوم که سر به زیر و پای بند اخلاقیات بود تبسمی کرد و گفت:

«به نظر من عشق فقط این نیست که کارهایی که محبوب را خوشایند است انجام دهیم، بلکه معنای آن این است که از کارهایی که موجب ناراحتی و آزردگی خاطر محبوب هم می شود دوری کنیم.
من چون می دانم که انجام حرکتی زشت از سوی من، حتی اگر همسرم هم خبردار نشود، می تواند موجب آزردگی خاطر او شود و چه بسا این روزی در آن دنیا و پس از مرگ باشد، باز هم دلم نمی آید خاطر او را مُکدر سازم و به همین خاطر به عنوان نگهبان امانت او به شدت اصول اخلاقی را در مورد خودم اجرا می کنم و نسبت به آن سخت‌گیر هستم.»

شیوانا سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت:

«دقیقاً این معنای عشق است. مهم نیست که برای ربودن دل محبوب چقدر از خودت مایه می گذاری و چقدر زحمت می کشی و چه کار های متنوعی را انجام می دهی تا خود را برای او دلپذیر سازی و نظرش را جلب کنی، بلکه عشق یعنی مواظب رفتار و حرکات خود باشی و عملی مرتکب نشوی که محبوب ناراحت شود. این معنای واقعی دوست داشتن است.»

 

منبع

کتاب: حالا که به لبخند رسیدیم

گردآوری ترجمه و نگارش: حسن آدینه زاده

اگر به بخش داستانک علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

Maahkhatoon97
Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt